معنی فارسی kneadability
B1توانایی و قابلیت ورز دادن چیزهایی مانند خمیر.
The quality of being able to be kneaded; typically referring to dough.
- NOUN
example
معنی(example):
قابلیت ورز دادن خمیر برای تهیه نان ضروری است.
مثال:
The kneadability of the dough is essential for making bread.
معنی(example):
قابلیت ورز دادن خوب اطمینان میدهد که خمیر به خوبی کنار هم نگه داشته میشود.
مثال:
Good kneadability ensures the dough holds together well.
معنی فارسی کلمه kneadability
:
توانایی و قابلیت ورز دادن چیزهایی مانند خمیر.