معنی فارسی kneadable
B1قابلیت ورز داده شدن، مخصوصاً در مورد خمیر و مواد مشابه.
Able to be kneaded; specifically used for dough or similar materials.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این خمیر پس از چند دقیقه استراحت قابل ورز دادن است.
مثال:
This dough is kneadable after a few minutes of rest.
معنی(example):
مطمئن شوید که گل قبل از شکلگیری قابل ورز دادن است.
مثال:
Make sure the clay is kneadable before shaping it.
معنی فارسی کلمه kneadable
:
قابلیت ورز داده شدن، مخصوصاً در مورد خمیر و مواد مشابه.