معنی فارسی knickerbockered
B1پوشیدنی که شامل شلوارهای خاص کوتاه به نام کنیبرکی است.
Referring to a style of short trousers known as knickerbockers.
- NOUN
example
معنی(example):
او برای بازسازی تاریخی، شلوار کنیبرکی پوشید.
مثال:
He dressed in knickerbockered trousers for the historical reenactment.
معنی(example):
این جشنواره لباسهای کنیبرکی از قرن نوزدهم را به نمایش گذاشت.
مثال:
The festival featured knickerbockered costumes from the 19th century.
معنی فارسی کلمه knickerbockered
:
پوشیدنی که شامل شلوارهای خاص کوتاه به نام کنیبرکی است.