معنی فارسی knickknackish

B1

به معنای اشیای کوچک و بی‌ارزش که برای تزئین استفاده می‌شوند و معمولاً حسی از زرق و برق را منتقل می‌کنند.

Characteristic of or relating to small, ornamental objects or trinkets.

example
معنی(example):

مجموعه‌ای از وسایل جزئی او قفسه‌ها را پر کرده بود.

مثال:

Her collection of knickknackish items filled the shelves.

معنی(example):

اتاق برای سلیقه من کمی بیش از حد شلوغ و پر از وسایل جزئی بود.

مثال:

The room felt a bit too knickknackish for my taste.

معنی فارسی کلمه knickknackish

: معنی knickknackish به فارسی

به معنای اشیای کوچک و بی‌ارزش که برای تزئین استفاده می‌شوند و معمولاً حسی از زرق و برق را منتقل می‌کنند.