معنی فارسی knickpoint

B1

نقطه‌ای کلیدی یا مهم در یک فرآیند یا موضوع که می‌تواند تغییری اساسی ایجاد کند.

A critical point or moment in a process or argument that has significant implications.

example
معنی(example):

نقطه کلیدی در این فرآیند تفاوت بزرگی ایجاد کرد.

مثال:

The knickpoint in the process made a big difference.

معنی(example):

شناسایی نقطه کلیدی می‌تواند به نتایج بهتری منجر شود.

مثال:

Identifying the knickpoint can lead to better outcomes.

معنی فارسی کلمه knickpoint

: معنی knickpoint به فارسی

نقطه‌ای کلیدی یا مهم در یک فرآیند یا موضوع که می‌تواند تغییری اساسی ایجاد کند.