معنی فارسی knock someone sideways

B2

تأثیر قوی یا غیرمنتظره بر شخصی گذاشتن.

To surprise or shock someone greatly.

example
معنی(example):

خبر مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

The news knocked me sideways.

معنی(example):

دیدار غیرمنتظره او او را شگفت‌زده کرد.

مثال:

His unexpected visit knocked her sideways.

معنی فارسی کلمه knock someone sideways

: معنی knock someone sideways به فارسی

تأثیر قوی یا غیرمنتظره بر شخصی گذاشتن.