معنی فارسی knubbiest
B1دارای بیشترین ناهمواری یا برآمدگی.
The most knobby or bumpy of all options.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این ناهموارترین تکه گل است که دارم.
مثال:
This is the knubbiest piece of clay I have.
معنی(example):
در میان همه سنگها، این یکی ناهموارترین است.
مثال:
Among all the rocks, this one is the knubbiest.
معنی فارسی کلمه knubbiest
:
دارای بیشترین ناهمواری یا برآمدگی.