معنی فارسی kotch

B1

ول کردن، رها کردن یا گذاشتن چیزی در جایی بدون اینکه بخواهید مشکل خاصی پیش بیاید.

To put down or place something in a casual manner.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت کتاب را روی میز بگذارد.

مثال:

He decided to kotch the book on the table.

معنی(example):

آنها همیشه کیسه‌های خود را کنار در می‌گذارند.

مثال:

They always kotch their bags by the door.

معنی فارسی کلمه kotch

: معنی kotch به فارسی

ول کردن، رها کردن یا گذاشتن چیزی در جایی بدون اینکه بخواهید مشکل خاصی پیش بیاید.