معنی فارسی lazyhood

B1

کلمه‌ای به معنای حالت یا دوره‌ای که فرد در آن تمایل ندارد کاری انجام دهد یا فعالیتی نداشته باشد.

A state or condition of being lazy; an inclination to avoid work or activity.

example
معنی(example):

او از تنبلی خود در آخر هفته‌ها لذت می‌برد.

مثال:

He enjoys his lazyhood on the weekends.

معنی(example):

در طول تابستان، تنبلی او به معنای تماشای فیلم‌ها به مدت یک روز است.

مثال:

During the summer, her lazyhood means watching movies all day.

معنی فارسی کلمه lazyhood

: معنی lazyhood به فارسی

کلمه‌ای به معنای حالت یا دوره‌ای که فرد در آن تمایل ندارد کاری انجام دهد یا فعالیتی نداشته باشد.