معنی فارسی lazyish
B1به معنای به طرز ملایمی تنبل یا بیتحرک بودن.
Somewhat lazy; not extremely committed to action or activity.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او در مورد کارهای خانه طرز فکری تنبل دارد.
مثال:
He has a lazyish attitude when it comes to chores.
معنی(example):
رفتار تنبل او معمولاً برای دوستانش جالب است.
مثال:
Her lazyish behavior is often amusing to her friends.
معنی فارسی کلمه lazyish
:
به معنای به طرز ملایمی تنبل یا بیتحرک بودن.