معنی فارسی libertinage

C1

زندگی بی‌قید و شرط و آزادی کامل در رفتار، به‌ویژه در روابط جنسی.

The quality or state of being a libertine; excessive or unrestrained indulgence in sensual pleasures.

example
معنی(example):

زندگی آزاد او غالباً به گزینه‌های جنجالی منجر می‌شد.

مثال:

His libertinage often led to controversial choices.

معنی(example):

زندگی بی‌قید و شرط گاهی به عنوان رد هنجارهای اجتماعی دیده می‌شود.

مثال:

Libertinage can sometimes be seen as a rejection of societal norms.

معنی فارسی کلمه libertinage

: معنی libertinage به فارسی

زندگی بی‌قید و شرط و آزادی کامل در رفتار، به‌ویژه در روابط جنسی.