معنی فارسی licitness
B1لایق بودن، وفق دادن رفتار و عمل با قوانین و اصول اخلاقی.
The quality of being lawful or permitted.
- NOUN
example
معنی(example):
قانون صحت فعالیت را تأیید کرد.
مثال:
The licitness of the activity was confirmed by the law.
معنی(example):
باید از قانونی بودن معامله قبل از ادامه اطمینان حاصل کنیم.
مثال:
We must ensure the licitness of the transaction before proceeding.
معنی فارسی کلمه licitness
:
لایق بودن، وفق دادن رفتار و عمل با قوانین و اصول اخلاقی.