معنی فارسی limbmeal
B1نوعی غذای تهیه شده از اندامهای جانوری، معمولاً برای حیوانات.
A meal made from animal limbs or byproducts, often used as feed for livestock.
- NOUN
example
معنی(example):
دستور پخت باستانی از یک لیمبمیل خاص استفاده میکرد.
مثال:
The ancient recipe called for a special limbmeal.
معنی(example):
او یک لیمبمیل مغذی آماده کرد تا به حیوانات تغذیه دهد.
مثال:
She prepared a nutritious limbmeal to feed the animals.
معنی فارسی کلمه limbmeal
:
نوعی غذای تهیه شده از اندامهای جانوری، معمولاً برای حیوانات.