معنی فارسی listy

B1

دارای ساختار یا شکل فهرستی، به ویژه برای آسان‌تر کردن درک.

Having a list-like structure or form, especially for ease of understanding.

example
معنی(example):

قالب فهرستی اطلاعات را آسان‌تر قابل درک کرد.

مثال:

The listy format made the information easy to digest.

معنی(example):

من دستورالعمل‌های فهرستی را برای وضوح ترجیح می‌دهم.

مثال:

I prefer listy instructions for clarity.

معنی فارسی کلمه listy

: معنی listy به فارسی

دارای ساختار یا شکل فهرستی، به ویژه برای آسان‌تر کردن درک.