معنی فارسی make someone's life a misery

B2

به معنای ایجاد شرایط بسیار سخت و ناراحت‌کننده در زندگی کسی.

To cause someone to suffer or feel unhappy continuously.

example
معنی(example):

نارضایتی مداوم او زندگی مرا به عذابی تبدیل کرده است.

مثال:

His constant complaining makes my life a misery.

معنی(example):

حجم کار به قدری زیاد است که زندگی ما را به عذاب تبدیل کرده است.

مثال:

The workload is so heavy that it makes our lives a misery.

معنی فارسی کلمه make someone's life a misery

:

به معنای ایجاد شرایط بسیار سخت و ناراحت‌کننده در زندگی کسی.