معنی فارسی mazily
B1شگفتانگیز، به طوری که احساس شگفتی و حیرت ایجاد کند.
In a manner that is surprising or astonishing.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با لبخند شگفتانگیزی به دوستانش نگاه کرد.
مثال:
She smiled mazily at her friends.
معنی(example):
او در سخنرانیاش به طرز شگفتآوری صحبت کرد.
مثال:
He spoke mazily during his speech.
معنی فارسی کلمه mazily
:
شگفتانگیز، به طوری که احساس شگفتی و حیرت ایجاد کند.