معنی فارسی meanderer

B1

فردی که بدون هدف مشخص در جاده‌ها یا مکان‌ها می‌گردد و از مسیر لذت می‌برد.

A person who wanders aimlessly or takes a circuitous route.

example
معنی(example):

سرگردان زمان خود را برای کاوش در مسیرهای ساکت پارک صرف کرد.

مثال:

The meanderer took his time exploring the quiet paths of the park.

معنی(example):

به عنوان یک سرگردان، او بیشتر از مقصد از سفر لذت می‌برد.

مثال:

As a meanderer, she enjoyed the journey more than the destination.

معنی فارسی کلمه meanderer

: معنی meanderer به فارسی

فردی که بدون هدف مشخص در جاده‌ها یا مکان‌ها می‌گردد و از مسیر لذت می‌برد.