معنی فارسی meditatively

B1

به شیوه‌ای آرام و متفکرانه که نشان‌دهنده تمرین مدیتیشن است.

In a thoughtful and calm manner, indicative of meditation practice.

example
معنی(example):

او به آرامی حرکت می‌کرد و زمان را برای لذت بردن از هر قدم صرف می‌کرد.

مثال:

He moved meditatively, taking his time to enjoy each step.

معنی(example):

او به آرامی به صداهای طبیعت گوش می‌داد.

مثال:

She meditatively listened to the sounds of nature.

معنی فارسی کلمه meditatively

: معنی meditatively به فارسی

به شیوه‌ای آرام و متفکرانه که نشان‌دهنده تمرین مدیتیشن است.