معنی فارسی memoryless
B1بدون حافظه، عدم توانایی در ذخیره یا یادآوری خاطرات.
Lacking memory; unable to recall or retain information.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این دستگاه بدون حافظه بود و قادر به ذخیرهسازی هیچ دادهای نبود.
مثال:
The device was memoryless, unable to store any data.
معنی(example):
او این تجربه را بدون حافظه و گذرا توصیف کرد.
مثال:
He described the experience as memoryless and fleeting.
معنی فارسی کلمه memoryless
:
بدون حافظه، عدم توانایی در ذخیره یا یادآوری خاطرات.