معنی فارسی middlingish
B1به معنای متوسط و به طور خاص مورد استفاده کارخانهها یا مشاغل است که خیلی خوب یا خیلی بد نیستند.
Somewhat average or mediocre; not particularly good or bad.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اجرای او نسبت به دیگران نسبتاً متوسط بود.
مثال:
Her performance was quite middlingish compared to others.
معنی(example):
این کتاب پاسخ نسبتاً متوسطی از منتقدان دریافت کرد.
مثال:
The book received a middlingish response from critics.
معنی فارسی کلمه middlingish
:
به معنای متوسط و به طور خاص مورد استفاده کارخانهها یا مشاغل است که خیلی خوب یا خیلی بد نیستند.