معنی فارسی misfortunate
B1بدشانس، به معنای مبتلا به بدبیاری یا پیشامدی ناگوار.
Unlucky; having adverse circumstances or events.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این یک رویداد بد شانس بود که ما اتوبوس را از دست دادیم.
مثال:
It was a misfortunate event that we missed the bus.
معنی(example):
او در حین کوهنوردی یک حادثه بد شانس داشت.
مثال:
She had a misfortunate accident while hiking.
معنی فارسی کلمه misfortunate
:
بدشانس، به معنای مبتلا به بدبیاری یا پیشامدی ناگوار.