معنی فارسی monosymmetrically

B1

به طرز منوسیمترکی، یعنی در یک الگوی یکسان در یک سمت.

In a manner that is monosymmetrical.

example
معنی(example):

اشکال به صورت منوسیمترکی در صفحه نظم داده شده بودند.

مثال:

The shapes were arranged monosymmetrically on the page.

معنی(example):

اشیاء به صورت منوسیمترکی برای ایجاد تعادل قرار داده شدند.

مثال:

The objects were placed monosymmetrically for balance.

معنی فارسی کلمه monosymmetrically

: معنی monosymmetrically به فارسی

به طرز منوسیمترکی، یعنی در یک الگوی یکسان در یک سمت.