معنی فارسی morbidize
B1مرگزایی؛ به کار بردن واژهها یا تصاویری که به شرایط تاریک یا غمانگیز اشاره دارد.
To render something morbid or to emphasize morbid aspects.
- VERB
example
معنی(example):
این داستان به جای ارائه امید، وضعیت را به سوی مرگزایی میکشد.
مثال:
The story tends to morbidize the situation instead of providing hope.
معنی(example):
برخی فیلمها میتوانند تمهای خود را به مرگزایی بکشند تا بیننده را شوکه کنند.
مثال:
Some films can morbidize their themes to shock the audience.
معنی فارسی کلمه morbidize
:
مرگزایی؛ به کار بردن واژهها یا تصاویری که به شرایط تاریک یا غمانگیز اشاره دارد.