معنی فارسی multiplicator

B1

عنصری که به عمل ضرب کردن یا تغییر مقیاس کمک می‌کند.

An element that facilitates the process of multiplication or scaling.

example
معنی(example):

عدد ضرب‌کننده در این معادله به تعیین اثر کلی متغیرها کمک می‌کند.

مثال:

The multiplicator in this equation helps to determine the overall effect of the variables.

معنی(example):

یک عدد ضرب‌کننده مقادیر ورودی را به یک دامنه جدید مقیاس می‌دهد.

مثال:

A multiplicator scales the input values into a new range.

معنی فارسی کلمه multiplicator

: معنی multiplicator به فارسی

عنصری که به عمل ضرب کردن یا تغییر مقیاس کمک می‌کند.