معنی فارسی murkish
B1کدر، دارای کیفیت کدر و تاری که ممکن است حس ناخوشایندی ایجاد کند.
Having a murky, unclear, or gloomy quality; often used to describe something unpleasant.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آب کدر دریاچه کمی نگرانکننده بود.
مثال:
The murkish water in the lake was a bit unsettling.
معنی(example):
او طعم غذا را بهعنوان طعمی کدر توصیف کرد.
مثال:
He described the food as having a murkish taste.
معنی فارسی کلمه murkish
:
کدر، دارای کیفیت کدر و تاری که ممکن است حس ناخوشایندی ایجاد کند.
