معنی فارسی mussed
B1 /mʌst/به هم ریخته یا نامرتب شده، معمولاً به مو یا اسناد اشاره دارد.
Made untidy or messy, typically used for hair or notes.
- verb
verb
معنی(verb):
To rumple, tousle or make (something) untidy.
example
معنی(example):
او قبل از بیرون رفتن موهایش را بهم ریخت.
مثال:
She mussed her hair before going out.
معنی(example):
نظارش همه بهم ریخته بود بعد از اینکه در کیفش بوده است.
مثال:
His notes were all mussed after being in his bag.
معنی فارسی کلمه mussed
:
به هم ریخته یا نامرتب شده، معمولاً به مو یا اسناد اشاره دارد.