معنی فارسی nabobery

B2

رفتار یا حالت خودخواهانه و پرادعای شخصی.

The behavior of someone who is arrogant and overly self-important; pretentiousness.

example
معنی(example):

رفتار او در مهمانی سرشار از خودشیفتگی بود که خودرا مهم‌تر از دیگران نشان می‌داد.

مثال:

His behavior at the party was filled with nabobery, demonstrating his self-importance.

معنی(example):

خودشیفتگی می‌تواند دوستان و خانواده را دور کند زیرا نشان‌دهنده‌ی تکبر است.

مثال:

Nabobery can often alienate friends and family because it suggests arrogance.

معنی فارسی کلمه nabobery

: معنی nabobery به فارسی

رفتار یا حالت خودخواهانه و پرادعای شخصی.