معنی فارسی nickeled
B1نیکل شده، به معنی پوشش دادن یا تزیین کردن یک سطح با نیکل به منظور افزایش استحکام و جلوگیری از زنگزدگی است.
Coated or finished with nickel to enhance durability.
- verb
verb
معنی(verb):
To plate with nickel.
example
معنی(example):
سطح برای دوام بیشتر نیکل کاری شد.
مثال:
The surface was nickeled for better durability.
معنی(example):
آنها لولهها را برای جلوگیری از زنگزدگی نیکل کاری کردند.
مثال:
They nickeled the pipes to prevent rust.
معنی فارسی کلمه nickeled
:
نیکل شده، به معنی پوشش دادن یا تزیین کردن یک سطح با نیکل به منظور افزایش استحکام و جلوگیری از زنگزدگی است.