معنی فارسی nickeling
B1در مصادف کردن هزینه ها و گرفتن مقدار کم از کسی یا چیزها به طور مداوم، با هدف سود بردن.
The act of charging small amounts for goods or services repeatedly.
- verb
verb
معنی(verb):
To plate with nickel.
example
معنی(example):
او هر بار که به بیرون میرفتیم از من هزینه میگرفت.
مثال:
He started nickeling me every time we went out.
معنی(example):
آنها همیشه به جای کار کردن وقتگذرانی میکنند.
مثال:
They are always nickeling around instead of working.
معنی فارسی کلمه nickeling
:
در مصادف کردن هزینه ها و گرفتن مقدار کم از کسی یا چیزها به طور مداوم، با هدف سود بردن.