معنی فارسی noncontrolled

B1

که تحت کنترل نیست یا قابل کنترل نمی‌باشد.

Not subject to control; uncontrolled.

example
معنی(example):

این آزمایش متغیرهای غیرکنترل شده‌ای تولید کرد.

مثال:

The experiment produced noncontrolled variables.

معنی(example):

در محیط‌های غیرکنترل شده، نتایج می‌توانند بسیار متفاوت باشند.

مثال:

In noncontrolled settings, results can vary greatly.

معنی فارسی کلمه noncontrolled

: معنی noncontrolled به فارسی

که تحت کنترل نیست یا قابل کنترل نمی‌باشد.