معنی فارسی noninterdependently
B1به شکل غیر وابسته متقابل به معنای عمل کردن بدون تأثیرگذاری بر دیگران است.
In a manner that does not involve mutual dependence or reliance.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها به طور غیر وابسته متقابل عمل کردند و بدون تداخل به اهدافشان دست یافتند.
مثال:
They functioned noninterdependently, achieving their goals without overlap.
معنی(example):
تیمها به صورت غیر وابسته متقابل کار کردند و از کارایی در وظایفشان اطمینان حاصل کردند.
مثال:
The teams worked noninterdependently, ensuring efficiency in their tasks.
معنی فارسی کلمه noninterdependently
:
به شکل غیر وابسته متقابل به معنای عمل کردن بدون تأثیرگذاری بر دیگران است.