معنی فارسی nonmobile

A2

غیرمتحرک به چیزی اشاره دارد که نمی‌تواند جابجا شود یا حرکت کند.

Not capable of movement.

example
معنی(example):

این دستگاه غیرمتحرک است و همیشه روی میز باقی می‌ماند.

مثال:

The device is nonmobile, remaining on the desk at all times.

معنی(example):

سبک زندگی غیرمتحرک آنها را کمتر ماجراجو کرده بود.

مثال:

Their nonmobile lifestyle made them less adventurous.

معنی فارسی کلمه nonmobile

: معنی nonmobile به فارسی

غیرمتحرک به چیزی اشاره دارد که نمی‌تواند جابجا شود یا حرکت کند.