معنی فارسی nonmonarchistic
B2غیرمناگرایی، به نوعی تفکر یا رفتار اطلاق میشود که مربوط به عدم وابستگی به سلطنت است.
Relating to a perspective or philosophy that opposes or is independent of monarchy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فلسفهای که در سمینار تدریس شد، به لحاظ ماهیت غیرمناگرایی بود.
مثال:
The philosophy taught in the seminar was nonmonarchistic in nature.
معنی(example):
دیدگاههای غیرمناگرایی او بر حرفه سیاسیاش تأثیر گذاشته است.
مثال:
Her nonmonarchistic views have influenced her political career.
معنی فارسی کلمه nonmonarchistic
:
غیرمناگرایی، به نوعی تفکر یا رفتار اطلاق میشود که مربوط به عدم وابستگی به سلطنت است.