معنی فارسی nonmonastically

B1

زیست به‌صورت غیرمناستیکی، به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن فرد از انزوا و جدا شدن از دنیای مادی خودداری می‌کند.

In a manner that is not characteristic of or related to monastic life.

example
معنی(example):

او به‌صورت غیرمناستیکی زندگی می‌کرد و به‌طور فعال در رویدادهای اجتماعی شرکت می‌کرد.

مثال:

She lived nonmonastically, actively participating in community events.

معنی(example):

آنها به روحانیت خود به‌صورت غیرمناستیکی پرداخته و آن را در زندگی روزمره ادغام کردند.

مثال:

They approached their spirituality nonmonastically, integrating it into daily life.

معنی فارسی کلمه nonmonastically

: معنی nonmonastically به فارسی

زیست به‌صورت غیرمناستیکی، به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن فرد از انزوا و جدا شدن از دنیای مادی خودداری می‌کند.