معنی فارسی nonmotion

B1

عدم حرکت، وضعیتی که در آن یک جسم در حال حرکت نیست.

The state of being stationary or not in motion.

example
معنی(example):

ماشین در حالت عدم حرکت در حال انتظار برای سیگنال بود.

مثال:

The car was in a state of nonmotion while waiting for the signal.

معنی(example):

عدم حرکت می‌تواند به دلایل مختلفی از جمله اصطکاک ایجاد شود.

مثال:

Nonmotion can be caused by various factors, including friction.

معنی فارسی کلمه nonmotion

: معنی nonmotion به فارسی

عدم حرکت، وضعیتی که در آن یک جسم در حال حرکت نیست.