معنی فارسی nonmusically

B1

به‌صورت غیرموسیقی، یعنی بدون ارتباط با موسیقی.

In a manner that is not related to music.

example
معنی(example):

این هنر به‌صورت غیرموسیقی نمایش داده شد و بر تجربه بصری تاکید داشت.

مثال:

The art was displayed nonmusically, emphasizing the visual experience.

معنی(example):

او احساسات خود را به‌صورت غیرموسیقی از طریق نقاشی ابراز کرد.

مثال:

She expressed her feelings nonmusically through painting.

معنی فارسی کلمه nonmusically

: معنی nonmusically به فارسی

به‌صورت غیرموسیقی، یعنی بدون ارتباط با موسیقی.