معنی فارسی nonnasal

B1

علامت یا وضعیتی که مرتبط با بینی نیست.

Symptoms or conditions that do not involve the nasal passages.

example
معنی(example):

پزشک در طول معاینه، به دنبال هرگونه علامت غیر بینی بود.

مثال:

The doctor checked for any nonnasal symptoms during the examination.

معنی(example):

آلرژی‌های غیر بینی می‌توانند هنوز هم باعث ناراحتی شوند.

مثال:

Nonnasal allergies can still cause discomfort.

معنی فارسی کلمه nonnasal

: معنی nonnasal به فارسی

علامت یا وضعیتی که مرتبط با بینی نیست.