معنی فارسی nonobservation

B1

عدم توجه به چیزی که باید مشاهده شود.

The act of failing to observe or notice.

example
معنی(example):

عدم مشاهده قوانین می‌تواند به هرج و مرج منجر شود.

مثال:

The nonobservation of rules can lead to chaos.

معنی(example):

عدم مشاهده پروتکل‌های ایمنی خطرناک است.

مثال:

Nonobservation of safety protocols is dangerous.

معنی فارسی کلمه nonobservation

: معنی nonobservation به فارسی

عدم توجه به چیزی که باید مشاهده شود.