معنی فارسی nonsanctity

C2

فقدان حالت مقدس یا نامقدس بودن چیزی، اشاره به عدم احترام یا اهمیت دینی.

The state of being not sacred or holy; lack of sanctity.

example
معنی(example):

عدم مقدس بودن آن مکان بسیاری از بازدیدکنندگان را شگفت‌زده کرد.

مثال:

The nonsanctity of the site surprised many visitors.

معنی(example):

او استدلال کرد که عدم مقدس بودن برخی سنت‌ها باید بررسی شود.

مثال:

He argued that the nonsanctity of certain traditions should be examined.

معنی فارسی کلمه nonsanctity

: معنی nonsanctity به فارسی

فقدان حالت مقدس یا نامقدس بودن چیزی، اشاره به عدم احترام یا اهمیت دینی.