معنی فارسی nonsentience

B2

حالت یا ویژگی نداشتن آگاهی یا درک، به‌ویژه در موجودات زنده.

The state of lacking awareness or perception.

example
معنی(example):

بسیاری استدلال می‌کنند که گیاهان غیرادراکی هستند و از آگاهی بی‌بهره‌اند.

مثال:

Many argue that plants exhibit nonsentience, lacking awareness.

معنی(example):

غیرادراکی ویژگی‌ای است که اغلب با اشکال زندگی ساده مرتبط است.

مثال:

Nonsentience is a characteristic often associated with simple life forms.

معنی فارسی کلمه nonsentience

: معنی nonsentience به فارسی

حالت یا ویژگی نداشتن آگاهی یا درک، به‌ویژه در موجودات زنده.