معنی فارسی nonsolution
B1غیرپاسخ، به وضعیتی اطلاق میشود که راه حلی برای مشکل ارائه نمیدهد.
An answer or method that does not effectively address a problem.
- NOUN
example
معنی(example):
این پیشنهاد به عنوان غیرپاسخ گزارشی به مشکل رد شد.
مثال:
The proposal was rejected as a nonsolution to the issue.
معنی(example):
منتقدین روش پروژه را به عنوان یک غیرپاسخ مطرح کردند.
مثال:
Critics labeled the project's approach as a nonsolution.
معنی فارسی کلمه nonsolution
:
غیرپاسخ، به وضعیتی اطلاق میشود که راه حلی برای مشکل ارائه نمیدهد.