معنی فارسی nonsolvability

B1

وضعیتی که در آن مشکل نمی‌تواند حل شود و حل آن امکان‌پذیر نیست.

The quality of being impossible to solve.

example
معنی(example):

غیرقابل حل بودن معادله موجب سردرگمی دانش‌آموزان شد.

مثال:

The nonsolvability of the equation puzzled the students.

معنی(example):

درک غیرقابل حل بودن می‌تواند در فرموله کردن بهتر مشکلات کمک کند.

مثال:

Understanding the nonsolvability can aid in better problem formulation.

معنی فارسی کلمه nonsolvability

: معنی nonsolvability به فارسی

وضعیتی که در آن مشکل نمی‌تواند حل شود و حل آن امکان‌پذیر نیست.