معنی فارسی nonspeaker

B1

شخصی که به زبانی خاص صحبت نمی‌کند و توانایی برقراری ارتباط به آن زبان را ندارد.

A person who does not speak a particular language.

example
معنی(example):

به عنوان یک غیرصحبت‌کننده زبان، او برقراری ارتباط برایش دشوار بود.

مثال:

As a nonspeaker of the language, he found it difficult to communicate.

معنی(example):

غیرصحبت‌کنندگان عموماً به حرکات برای انتقال پیام خود تکیه می‌کنند.

مثال:

Nonspeakers often rely on gestures to convey their message.

معنی فارسی کلمه nonspeaker

: معنی nonspeaker به فارسی

شخصی که به زبانی خاص صحبت نمی‌کند و توانایی برقراری ارتباط به آن زبان را ندارد.