معنی فارسی nonsubsistence

B1

عدم نیاز به تأمین معیشت پایه، به معنای زندگی بیرون از حداقل نیازهای جسمی و مالی.

The condition of not requiring basic economic support for living.

example
معنی(example):

بسیاری از مردم در کشورهای توسعه‌یافته زندگی غیرمعیشتی دارند.

مثال:

Many people in developed countries live a life of nonsubsistence.

معنی(example):

مفهوم غیرمعیشتی در اقتصادهای مدرن رایج است.

مثال:

The concept of nonsubsistence is common in modern economies.

معنی فارسی کلمه nonsubsistence

: معنی nonsubsistence به فارسی

عدم نیاز به تأمین معیشت پایه، به معنای زندگی بیرون از حداقل نیازهای جسمی و مالی.