معنی فارسی nonsyntonically

B1

به‌طور ناهماهنگ و غیرهم‌صدا بیان می‌شود.

In a manner that is not in harmony or agreement.

example
معنی(example):

داده‌ها به‌صورت ناهماهنگ تحلیل شدند و به نتایج غیرمنتظره‌ای منجر شدند.

مثال:

The data was analyzed nonsyntonically, resulting in unexpected conclusions.

معنی(example):

او احساساتش را به‌صورت ناهماهنگ بیان کرد، که دوستانش را گیج کرد.

مثال:

She expressed her feelings nonsyntonically, which confused her friends.

معنی فارسی کلمه nonsyntonically

: معنی nonsyntonically به فارسی

به‌طور ناهماهنگ و غیرهم‌صدا بیان می‌شود.