معنی فارسی nonvisitation
B1عدم بازدید، وضعیت عدم اجازه بازدید یا ملاقات.
The state of not allowing visitation.
- NOUN
example
معنی(example):
این سیاست دورههای عدم بازدید را برای ساکنان تحمیل کرد.
مثال:
The policy imposed nonvisitation periods for the residents.
معنی(example):
به دلیل دلایل امنیتی، عدم بازدید در این مرکز اجرا میشود.
مثال:
Due to security reasons, nonvisitation is enforced at the facility.
معنی فارسی کلمه nonvisitation
:
عدم بازدید، وضعیت عدم اجازه بازدید یا ملاقات.