معنی فارسی nugilogue

B1

مکالمه‌ای که در آن طرفین از موضوع اصلی دور می‌شوند و به بیراهه می‌روند.

A dialogue that is evasive and avoids a direct topic.

example
معنی(example):

مکالمه آن‌ها به یک نوگیلاگ تبدیل شد و در دورهای بی‌پایان می‌چرخید.

مثال:

Their conversation turned into a nugilogue, going in circles.

معنی(example):

نوگیلاگ همه را ناامید و گیج کرد.

مثال:

The nugilogue left everyone frustrated and confused.

معنی فارسی کلمه nugilogue

: معنی nugilogue به فارسی

مکالمه‌ای که در آن طرفین از موضوع اصلی دور می‌شوند و به بیراهه می‌روند.