معنی فارسی obdurating

B1

سخت‌گیری یا عدم تغییر در یک موضع یا عقیده.

The act of being stubborn or refusing to change one's mind.

example
معنی(example):

او در امتناع از تغییر برنامه سخت‌گیر بود.

مثال:

He was obdurating in his refusal to change the plan.

معنی(example):

رفتار سخت‌گیر او اعضای تیمش را ناامید کرد.

مثال:

Her obdurating behavior frustrated her team members.

معنی فارسی کلمه obdurating

: معنی obdurating به فارسی

سخت‌گیری یا عدم تغییر در یک موضع یا عقیده.