معنی فارسی obduration

B1

سختی و عدم انعطاف‌پذیری یک ماده یا جسم.

The state or quality of being hard or resistant to change.

example
معنی(example):

سختی ماده آن را برای پروژه ایده‌آل کرد.

مثال:

The obduration of the substance made it ideal for the project.

معنی(example):

سختی می‌تواند یک ویژگی مطلوب در برخی مواد باشد.

مثال:

Obduration can be a desirable property in certain materials.

معنی فارسی کلمه obduration

: معنی obduration به فارسی

سختی و عدم انعطاف‌پذیری یک ماده یا جسم.