معنی فارسی oblated

B1

هزینه یا زمان اختصاص داده شده برای یک هدف خاص.

To dedicate or offer something (time, resources) for a specific purpose.

example
معنی(example):

هدایای oblate شده به خوبی توسط جامعه پذیرفته شد.

مثال:

The oblated gifts were well received by the community.

معنی(example):

او بعد از اینکه وقتش را به خیریه اختصاص داد احساس رضایت کرد.

مثال:

He felt fulfilled after he oblated his time to charity.

معنی فارسی کلمه oblated

: معنی oblated به فارسی

هزینه یا زمان اختصاص داده شده برای یک هدف خاص.